۱۳۸۶ آبان ۸, سه‌شنبه

کوتاه درباره سوابق ناصر بناکننده - پورپیرار

ناصر بناکننده ، یکی از عناصر سابق حزب توده (حزب کمونیست) بوده که با نام جعلی ناصر پورپیرار و امضای مستعار ناریا از سال 1379 شروع به انتشار کتاب­هایی بی­ پایه و اساس بر ضد تاریخ ایران نموده است.


وی که هیچگونه تخصصی درباره تاریخ و باستان شناسی ندارد، تنها با استناد به مورخینی که خودش آنها را عاملان یهود و کتابهایشان را جعلی و تحریف شده می داند، اقدام به یاوه سرایی و جعل بر ضد تاریخ کهن ایران زمین کرده.


این مردک که امروز به دلیل انکار بدیهیات تاریخ ایران و خدمت به دشمنان ایران (پان ترکیسم و پان عربیسم)، به ناصر پورپیرار معروف شده، کسی نیست جز ناصر بناکننده، از همکاران سابق حزب توده ایران که به دلیل کلاهبرداری از حزب توده اخراج و پس از انقلاب نیز به جرم جاسوسی برای بلوک شرق (ارتباط با مامورین سیاسی بلغارستان) دستگیر و مدتی را در زندان اوین به سر برد.


مجموعه کتابهای ضد ایرانی ناصر بناکننده (پورپیرار) که زیر نام تاملی در بنیان تاریخ ایران از سوی انتشارات خودش (کارنگ) به چاپ رسید پیش از حمله آمریکا به عراق، توسط حزب بعث خریداری و به زبان عربی ترجمه و در تیراژ گسترده منتشر شد. این کتاب که سراسر دروغ بافی علیه تاریخ ایران و بسیار توهین آمیز می باشد، از سوی جریانهای پان ترکیستی خارج از کشور نیز با استقبال روبرو شد و در باکو توسط حزب پان ترکیستی مساوات به زبان آذری ترجمه گردید.

ناصر بناکننده - پورپیرار به روایت نورالدین کیانوری

نورالدین کیانوری (دبیر کل حزب توده / حزب کمونیست)، در کتاب خاطرات نورالدین کیانوری (انتشارات اطلاعات ، تهران ، 1371) در صفحات 516 و 517 ناصر بناکننده (پورپیرار) را اینگونه معرفی می‏ کند :

ناصر بناکننده، که پورپیرار امضا می کرد، پس از اخراجش از حزب در سال 1358 به علت خوردن پول حزب و کلاهبرداری از شرکایش در انتشارات نیل و بالاکشیدن حق التألیف آقای محمود اعتمادزاده (به آذین)، با نام مستعار ناریا به انتشار جزوه‏هایی علیه حزب و بدگویی به شخص من، که دستور اخراج او را داده بودم پرداخت.

آشنایی من با بناکننده در آلمان صورت گرفت. او، حدود یک سال پیش از پیروزی انقلاب به برلین غربی آمد و به یاد ندارم به وسیله چه فردی تقاضای دیدار با ما را کرد. او در این دیدار ادعا کرد که با هوشنگ تیزابی همکاری داشته و وسایل چاپی را که هوشنگ با آن اولین جزوه‏های به سوی حزب را منتشر کرده در اختیار هوشنگ گذاشته است. خود او حروفچین چاپخانه بود و بعداً با شراکت دو نفر دیگر یک بنگاه انتشاراتی تأسیس کرده و با کلاهبرداری از همه ثروت قابل ملاحظه‏ای اندوخته بود. او در این دیدار ادعا کرد که نقشه‏ای برای ترور شاه دارد. او این نقشه را چنین شرح داد که خیال دارد زمینی در جاده نیاوران - که شاه معمولاً از آنجا با اتومبیل به کاخ ییلاقی‏اش می‏رود - خریداری کند و از آن زمین نقبی تا وسط خیابان حفر کند و در آنجا بمب نیرومندی کار بگذارد و هنگام عبور اتومبیل شاه از آن نقطه بمب را منفجر کند. او نظر مرا درباره این طرح خواست. اولین نتیجه‏ گیری من درباره او این بود که یا دیوانه است و یا پرووکاتور. غیرعملی بودن این طرح را توضیح دادم و گفتم که به جای این نقشه‏های غیرعملی بهتر است که با امکاناتش به تکثیر نشریات حزب در ایران بپردازد. به این ترتیب اولین دیدار و آشنایی ما به پایان رسید.

پس از بازگشت به ایران و آغاز فعالیت حزب، بناکننده به دفتر حزب آمد و حاضر شد چاپ روزنامه مردم را در برابر پرداخت هزینه آن عهده ‏دار شود. این کار به او محول شد. پس از چندی شعبه انتشارات حزب، که مسئول آن محمد پورهرمزان بود، به من گزارش داد که با تحقیق روشن شده که صورت هزینه چاپ روزنامه و کتب، که بناکننده ارائه می‏دهد، بسیار بیش از نرخ عادی است. به همین علت پورهرمزان خواست که از دادن انتشارات حزب به او خودداری کنم. من موافقت کردم. این تصمیم، بناکننده را سخت عصبانی کرد و من اطلاع یافتم که او به اتاق پورهرمزان - در دفتر حزب - رفته و به شکل توهین آمیزی با او صحبت می‏ کند. من از اتاق خود در طبقه بالا به اتاق پورهرمزان در طبقه پایین رفتم و شاهد برخورد اوباشانه او شدم. بلافاصله مأمورین انتظامات حزب را خواستم و گفتم که او را از دفتر حزب بیرون کنند و دیگر راه ندهند. علیرغم این مسئله و علیرغم انتشار جزوات توسط او علیه حزب، آقای طبری به روابط «دوستانه» و «رفیقانه» خود با این فرد فاسد ادامه داد و با او مکاتباتی داشت که بعدا توسط بناکننده مورد سوءاستفاده قرار گرفت. ناصر بناکننده پس از مدتی به علت ارتباط با مأمورین سیاسی بلغارستان توسط جمهوری اسلامی دستگیر و به زندان اوین فرستاده شد. او در دادگاه انقلاب ادعا کرده بود که همیشه مخالف حزب بوده است! نمی‏دانم به چه مدت محکوم و کی آزاد شد.

کتاب خاطرات کیانوری و اشاراتش درباره ناصر بناکننده - پورپیرار